طاها......... یک مرد کوچک

نصب تخت پسرم

بره تو دلی مامان سلام امروز خاله راضیه قبل از اینکه مامی از سرکار برگرده خونه مهندسیش گل کرده بود و در یک اقدام انتحاری عملیات نصب تخت شاهزاده ی منو شروع کرده بود مامانتم که می دونی بد مهندسیه  تا رسیدم دست بکار شدم و به کمک خاله ی مهربون شتافتم واسه تجربه ی اول نصاب بودن یکم سخت بود ولی ما با اعتماد به نفس کامل به کارمون ادامه می دادیم تازه مامی یه قسمتایی رو اشتباهی وصل کرده بودیم که جور در نمی یومد ما هم که از خودمون مطمئن بودیم دانش مهندسین ونجارای نمایندگی آپادانا رو کلا" برده بودیم زیر سوال بعد از کلی تلاش و کلنجار و صرف ۵ ساعت وقت و کلی خنده بالاخره تونستیم تخت خوشگل شما رو سرهم کنیم حالا همه چی واسه خوابیدنت آمادست  خی...
20 ارديبهشت 1390